English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (9133 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
duily bread U روزی
someday U روزی
daily bread U روزی
per day U روزی
some day U یک روزی
some d. U یک روزی
some time or other U یک روزی
per diem U روزی
some day U روزی
once upon a time U روزی
quotidian U شبانه روزی
one spoonful a day U روزی یک قاشق
a few days U چند روزی
circadian U شبانه روزی
on a given day U در روزی معین
semidiurnal U کشندنیم روزی
round-the-clock شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
hostel U شبانه روزی
hostelry U شبانه روزی
perdiem U بقرار روزی
eclipse U گرفت
eclipsed U گرفت
eclipses U گرفت
eclipsing U گرفت
hosteler U مقیم شبانه روزی
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
boarder U شاگرد شبانه روزی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
boarders U شاگرد شبانه روزی
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
de die in diem U از روزی به روز دیگر
solar eclipse U گرفت خورشید
lunar eclipse U گرفت ماه
tethanus U گرفت عضلانی
dynamic dump U رو گرفت پویا
eclipe of the moon U ماه گرفت
the wind rises U بادوزیدن گرفت
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
dump U رو گرفت روبرداری کردن
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
He was run over by a car. U اتوموبیل اورازیر گرفت
he went his way U راه خودراپیش گرفت
originals U که از آن می توان کپی گرفت
original U که از آن می توان کپی گرفت
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
It was engraved on my mind . U درزهنم نقش گرفت ( بست )
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . U نظرش را گرفت ( جلب کرد )
A surge of anger rushed over me . U سرا پایم را فرا گرفت
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
he talked himself hoarse U انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
She mistook me for somebody else . U مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
His wish was fulfI'lled. U آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
He was granted a grade promotion. U یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
air brush U برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
the lancet was infected U نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
1اصلاح ترجمه
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com